وبلاگی در مورد دل نوشته ها ، پیامک های عاشقانه و دست نوشته های داریوش (نویسنده سایت)
وبلاگی در مورد دل نوشته ها ، پیامک های عاشقانه و دست نوشته های داریوش (نویسنده سایت)
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان فریب، بساطش را پهن کرده بود و نیرنگ
می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند، هیاهو می کردند و هول می زدند و
بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور و حرص، دروغ و خیانت، جاه طلبی و سوء ظن و ... هرکس چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد.
بعضی ها تکه ای از قلبشان را، بعضی پاره ای از روحشان، بعضی ها ایمانشان
را، بعضی آزادگیشان و بعضی عفت و عفافشان را و شیطان می خندید و تخفیف
می داد
Dariush
پنجشنبه 30 خرداد 1392 ساعت 15:15